آیه 111 سوره نحل
<<110 | آیه 111 سوره نحل | 112>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
(یاد کن بر امت) آن روزی که (از شدت ابتلاء و سختی) هر نفسی میآید در حالی که (برای رفع عذاب) به جدل و دفاع از خود برمیخیزد، و هر کس را به جزاء عمل او کاملا میرسانند و بر آنها ستم نمیکنند.
[یاد کن] روزی را که هر کس [به پیشگاه حق] می آید [برای مصون ماندنش از عذاب] از خود دفاع می کند و هر کس هر عملی انجام داده است [همه آن] به طور کامل به او داده می شود و مورد ستم قرار نخواهند گرفت.
[ياد كن] روزى را كه هر كس مىآيد [و] از خود دفاع مىكند، و هر كس به آنچه كرده، بى كم و كاست پاداش مىيابد و بر آنان ستم نمىرود.
روز قيامت هر كس به دفاع از خويش به مجادله مىپردازد و جزاى هر كس چنان كه حق اوست داده مىشود و به كسى ستم روا ندارند.
(به یاد آورید) روزی را که هر کس (در فکر خویشتن است؛ و تنها) به دفاع از خود برمیخیزد؛ و نتیجه اعمال هر کسی، بیکم و کاست، به او داده میشود؛ و به آنها ظلم نخواهد شد!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
تجادل: جدال: منازعه و مخاصمه. «تجادل»: دفاع مى كند.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها وَ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ «111»
روزى بيايد كه هركس تنها به جدال و دفاع از خويشتن بپردازد وبه هركس آنچه را انجام داده جزاى كامل داده مىشود و آنان مورد ظلم قرار نمىگيرند.
نکته ها
صحنهى قيامت به قدرى خطرناك است كه كافران براى نجات خود، هر لحظه چيزى مىگويد؛
گاهى مىگويد: «وَ اللَّهِ رَبِّنا ما كُنَّا مُشْرِكِينَ» «1» به خدا سوگند ما مشرك نبوديم،
گاهى مىگويد: «هؤُلاءِ أَضَلُّونا» «2» اينها ما را گمراه كردند،
و گاهى مىگويد: «لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ» «3» اگر شما نبوديد ما مؤمن بوديم.
پیام ها
1- قيامت، فراگير است و همهى انسانها در آن روز حاضر مىشوند. «كُلُّ نَفْسٍ»
2- انسان در قيامت همه چيز و همه كس را فراموش مىكند و فقط در فكر نجات خود است. «تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها»
3- اعمال ما در دنيا محو نمىشود، بلكه عمل و آثارش باقى مىماند. تُوَفَّى ... ما عَمِلَتْ
4- كيفر قيامت، نتيجه عمل خود انسان است نه ظلم يا انتقام. «ما عَمِلَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ»
«1». انعام، 23.
«2». اعراف، 38.
«3». سبأ، 31.
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 590
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها وَ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (111)
يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ: ياد كن روزى را كه آيد هر انسانى. تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها: جدل و خصومت مىكند از نفس خود، يعنى با نفس خود مجادله آغاز
جلد 7 - صفحه 293
نموده ملامت كند خود را. مثلا عاصى گويد: چرا معصيت كردم. مطيع گويد: چرا طاعت بيشتر نكردم، و به قول اكثر مفسران، هر كسى سعى و مجادله نمايد در خلاصى نفس خود گويد نفسى نفسى. وَ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ: و تمام داده شود هر نفسى را جزاى آنچه بجا آورده است. وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ: و ايشان ستمديده نشوند در مكافات.
در منهج «1»- نقل شده كه روزى عمر بن الخطاب به كعب الاحبار گفت:
مرا وعظى كن. كعب گفت: به آن خدائى كه جان من به دست قدرت او است، اگر فردا عمل تو مثل عمل هفتاد پيغمبر باشد، بر تو حالتى دست دهد كه در آن وقت به هيچ چيز مشغول نباشى مگر به نفس خود، جهنم زفير زند و هيچ ملكى مقرب و نبىّ مرسل نماند الا در آن ساعت به زانو درآيند تا آن كه ابراهيم خليل عليه السّلام با وجود درجه خلّت گويد: بار خدايا، من خليل توام، از تو خلاصى نفس خود را خواهم، و مصدّق آنچه گفتم فرمايش الهى است كه (يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها الايه).
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها وَ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (111) وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ (112) وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ (113) فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّباً وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ (114) إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (115)
ترجمه
روز كه ميآيد هر كسى با آنكه مجادله ميكند براى خودش و وفا كرده ميشود بهر كس آنچه بجا آورد و آنها ستم كرده نميشوند
و زد خدا مثلى كه بلدى بود امن و آرام ميآمد آنرا روزيش فراوان از هر جا پس كفران نمودند بنعمتهاى خدا پس چشانيدشان خدا اثر لباس گرسنگى و ترس را براى آنچه بودند كه ميكردند
و بتحقيق آمد آنها را پيغمبرى از خودشان پس تكذيب نمودند او را پس گرفت آنها را عذاب در حاليكه بودند ستمكاران
پس بخوريد از آنچه روزى داد شما را خدا حلال پاكيزه و شكر كنيد نعمت خدا را اگر باشيد كه او را ميپرستيد
جز اين نيست كه حرام كرد بر شما مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه بانگ زده شود براى غير خدا به آن پس كسيكه مضطرّ شود در حاليكه نه ستمكار باشد و نه متعدى پس همانا خداوند آمرزنده مهربان است..
جلد 3 صفحه 322
تفسير
ظرف در صدر آيه يا متعلّق است بغفور رحيم در آيه سابقه يا به اذكر مقدّر و مراد روز قيامت كبرى است كه مردم در پيشگاه الهى حاضر ميشوند و هر كس حجّت باطلى اقامه مينمايد براى رفع تقصير از خود و عذر غير موجّهى ميآورد براى ترك اطاعت خويش و كسى بفكر كسى نيست روز وا نفسا است و جزاى اعمال بد و خوب آنها بدون كم و زياد بآنها داده ميشود و در اين باب بر آنها ستم نميشود كه از عمل خيرشان چيزى كاسته يا بر عمل شرّشان چيزى افزوده شود و ممكن است عين اعمال بآنها مسترد شود بصورت زشت و زيبا و خداوند مثلى زده است براى اهل مكّه كه در بلدى بودند امن و مورد اطمينان از هجوم دشمن باحترام كعبه با وسعت رزق چون از طائف و غيره انواع فواكه و اطعمه بآن جا حمل ميشد و مرفّه البال زندگانى مينمودند پس كفران نعمت كردند و بت پرست شدند و خداوند چشانيد بآنها و مقدّر كرد براى اهالى آن گرسنگى و ترس را كه مانند لباس بر بدنشان احاطه داشت براى اعمال بدشان و آمد از طرف خداوند نزد آنها پيغمبرى از اهل بلد خودشان پس تكذيب نمودند او را و معذب بعذاب مذكور شدند با آنكه ستمكار بودند بر خودشان و بعضى گفتهاند عذابشان در جنگ بدر بود و آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نفرين فرمود آنها را و از خداوند خواست كه هفت سال بقحطى مبتلا شوند مانند اهل مصر در زمان حضرت يوسف عليه السّلام بعلاوه منع فرمود از آنكه آذوقه بآن جا حمل شود و از ترس مسلمانان جرئت مسافرت براى تجارت نداشتند و از گرسنگى مردار و خون ميخوردند و قمّى ره فرموده اينها قومى بودند كه نهر آبى داشتند و با وفور نعمت و رفاهيّت زندگانى ميكردند پس كفران نعمت نمودند و استنجاء كردند بخمير براى آنكه نرم باشد پس نهرشان خشك شد و گرفتار قحطى شدند بطوريكه همان خميرهائى كه خودشان را با آنها پاك كرده بودند بين خودشان قسمت ميكردند و ميخوردند و اين بنظر حقير منافى با بيان سابق نيست چون مثل با ممثّل بايد مطابق باشد حال آنها هم با اهل مكّه مطابق است در كفران نعمت و تبديل آن بعقوبت و پس از انقضاء ايّام شدّت و محنت و قبول اسلام خداوند از نظر رحمت و رأفت نعمت خود را براى آنها عودت داد و اباحه فرمود بصيغه امر كه بخوريد از آنچه روزى داد شما را خدا از غنائم وافر و سائر نعم كه حلال و پاكيزه
جلد 3 صفحه 323
است براى شما و شكر نعمت خدا را بجا آوريد اگر عبادت مينمائيد خداوند يگانه را و دست از بت پرستيدن برداشتهايد و طالب رضاى خدا و خوشنودى پيغمبر او هستيد فقط حرام شد بر شما مردار و خون و گوشت خوك و حيواناتى كه در وقت كشتن آنها نام بتها برده شود و باسم غير خدا آنرا ذبح كنند آنهم در صورت اختيار نه اضطرار بتفصيلى كه در سوره بقره ذيل همين آيه گذشت و اينجا بمناسبت مقام تكرار شده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَومَ تَأتِي كُلُّ نَفسٍ تُجادِلُ عَن نَفسِها وَ تُوَفّي كُلُّ نَفسٍ ما عَمِلَت وَ هُم لا يُظلَمُونَ (111)
روزي که ميآيد هر نفسي که مجادله ميكند از نفس خود و ميگيرد هر نفسي آنچه را که عمل كرده و آنها ظلم نميشوند يعني بآنها خداوند ظلم نميكند آنچه مستحق است باو ميدهد ثواب يا عقاب (يوم) روز قيامت و رستخيز تَأتِي كُلُّ نَفسٍ جميع افراد جن و انس که تمام زنده ميشوند وارد صحراي محشر ميگردند تُجادِلُ عَن نَفسِها مجادله مخاصمه و محاجه است که ميخواهد بيك عذري و بهانهاي عذاب را از خود برطرف كند تارة ميگويد وَ اللّهِ رَبِّنا ما كُنّا مُشرِكِينَ انعام آيه 23 تارة گردن اكابر ميگذارد و ميگويد هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِم عَذاباً ضِعفاً مِنَ النّارِ
جلد 12 - صفحه 198
اعراف آيه 36 تارة ميگويد رَبَّنا أَخرِجنا مِنها فَإِن عُدنا فَإِنّا ظالِمُونَ مؤمنون آيه 108 و امثال اينکه اعذار لكن پذيرفته نميشود بلكه خداوند خبر ميدهد وَ لَو رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنهُ وَ إِنَّهُم لَكاذِبُونَ نساء آيه 28 وَ تُوَفّي كُلُّ نَفسٍ ما عَمِلَت آنچه عمل كرده چه اعمال قلبيه از شرك و كفر و ضلالت و چه نفسيه از اخلاق رذيله و صفات خبيثه كبر نخوت عصبيت عناد و غير اينها و چه جوارحيه از افعال قبيحه و اعمال سيئه و ارتكاب معاصي جزاء آنها را خواهد چشيد فَمَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَيراً يَرَهُ وَ مَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ زلزال آيه 7 و 8 وَ هُم لا يُظلَمُونَ إِنَّ اللّهَ لا يَظلِمُ مِثقالَ ذَرَّةٍ نساء آيه 44 ظلم از قبائح عقليه است و محال است از خداوند صادر شود و منافي با عدل است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 111)- سر انجام به عنوان یک هشدار عمومی میگوید: «به یاد آورید روزی را که هر کس (در فکر خویشتن است و تنها) به دفاع از خود بر میخیزد» تا خود را از عذاب و مجازات دردناکش رهایی بخشد (یَوْمَ تَأْتِی کُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها).
ولی این دست و پاها بیهوده است «و (در آنجا) نتیجه اعمال هر کسی بیکم و کاست به او داده میشود» (وَ تُوَفَّی کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ).
«و به آنها ظلم نخواهد شد» (وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم